Tag Archive | داستان

وقتی می شکند درست مثل آن است که

وقتی می شکند درست مثل آن است که با دست شکسته بنویسی، با پای شکسته بدوی و با دهان شکسته آواز بخوانی. وقتی می شکند و تکه تکه هایش روی صورتت پرت می شود، زخم می زند، در چشمانت می نشیند و از خون مردمکت می نوشد. فکرت را می خراشد و ….تمام می شود. […]

داستان خوانی _ مجموعه داستانهای کوتاه “ویرجینیا در آتش” -شورش رها

در این لینکها می توانید بخشهایی از مجموعه داستان “ویرجینیا در آتش” را که با صدای خود نویسنده خوانده شده است بشنوید. بخشی شفاهی را به عنوان مقدمه بر کل کار اضافه کرده ام که در این لینک می شنوید با نام ” چیزی نمانده بود امروز هم تمام شود”. ا و لینک بخشهایی از […]

آنچه شما نمی دانید – قسمت اول: آدمهای کاربردی

سلام! البته هنوز باید کمی فکر کنم. مدتهای مدیدی است که به معنی این کلمه می اندیشم و چیزی دستگیرم نمی شود. اینکه آیا واقعا اولین چیزی که آرزو می کنم سلامتی شماست، و یا  ریشه های نامشخص عربی من که نمی دانم کی و کجا به سرزمین اعراب وصل شد به من دیکته می […]